هفت سين زنانه
خانومي با همسرش گفت اينچنين: کاي وجودت مايه ي فخر زمين
اي که هستي همسر بس ايده ال! خواهشي دارم...مکٌن قال و مقال
هفت سين تازه اي خواهم زتو غير خرج عيد و ....غير از رخت نو
سين يک سياره اي نامش پرايد تابرانم مثل برق و مثل باد
سين دوم سينه ريزي پر نگين تاپرد هوش از سر عمه شهين!
سين سوم يک سفر سوي فرنگ ديدن ناديده هاي رنگ رنگ
سين چارم ساعتي شيک و قشنگ تا که گويم هست سوغات فرنگ
سين پنجم سمع دستورات من تا ببالم من به خود در انجمن
آنگه آن بانو،کمي انديشه کرد رندي ودوز و کلک را پيشه کرد
گفت با ناز وکرشمه،آن عيال !من دو سين کم دارم،اي نيکو حصال!
گفت شويش:من کنون ياري کنم باعيال خويش،همکاري کنم
سين ششم سنگ قبري بهر من!تا زمن عبرت بگيرن مرد و زن!
سين هفتم سوره ي الحمد خوان..بعد مرگم بهر شوي بي زبان
















مهم نیست فرداچی میشه مهم اینه که امروزدوستت دارم